در مصاحبه ای که ایلان ماسک، مدیرعامل شرکت نورالینک، با FULL SEND PODCAST انجام داد، او یک ادعای عجیب و جالب مطرح کرد که می تواند تعریف مرگ را به طور اساسی تغییر دهد. ماسک گفت که اگر تراشه های نورالینک بتوانند خاطرات و احساسات افراد را ضبط کنند، می توان این داده ها را به یک بدن کلون شده منتقل کرد.

به طور خاص، او گفت که این فناوری می تواند باعث شود که ما با کلون خودمان زندگی کنیم و مرگ دیگر مفهومی نداشته باشد. طبق گفته ی او، «اگر فردی متلاشی شود، اما بلافاصله بدون درد دوباره در بدن کلون خود ادغام شود، آیا واقعاً مرده است؟» او این امر را به مرگ در ویدیوگیم ها تشبیه کرده و می گوید:
«مرگ چیست؟ مرگ از دست دادن اطلاعات است… حالا فرض کنید بدنتان کاملاً از بین برود، اما بلافاصله بدون هیچ دردی دوباره در یک کلون ادغام شوید. آیا این مرگ است؟ نه واقعاً؛ شما همچنان ادامه می دهید. درست مانند یک ویدیوگیم که در آن می میرید اما دوباره از یک نقطه ی ذخیره شده ادامه می دهید.»

آیا نورالینک واقعاً می تواند چنین فناوری ای ایجاد کند؟

نورالینک شرکت ماسک است که با هدف برقراری ارتباط مستقیم بین مغز انسان و دستگاه های الکترونیکی تأسیس شده است. این شرکت در تلاش است تا فناوری هایی تولید کند که به افراد کمک کند تا با استفاده از تراشه های مغزی به درمان بیماری هایی نظیر آلزایمر و پارکینسون بپردازند و همچنین ارتباط میان مغز و دستگاه های مختلف مثل گوشی های هوشمند یا کامپیوترها را تسهیل کند.

تراشه های نورالینک تا به امروز در آزمایشات مختلف روی حیوانات و انسان ها استفاده شده اند، و در برخی موارد این تراشه ها توانسته اند به مغز حیوانات متصل شوند و سیگنال های مغزی را ضبط و تحلیل کنند. اما اینکه این فناوری بتواند به مرحله ای برسد که خاطرات و احساسات انسان ها را ضبط کرده و آن ها را به یک کلون انتقال دهد، هنوز در حد یک ایده ی علمی-تخیلی است.

چالش های علمی و فلسفی

گرچه از نظر علمی، انتقال اطلاعات از مغز به سیستم های دیجیتال کاملاً ممکن است، اما مسائل پیچیده تری در این راه وجود دارند:

خاطرات و احساسات فقط داده های الکتریکی نیستند. آن ها به پیچیدگی های زیادی از جمله احساسات، تجربیات زندگی و آگاهی انسان بستگی دارند که تا امروز برای علم ناشناخته باقی مانده اند.

علاوه بر مسائل علمی، چالش های اخلاقی و فلسفی زیادی نیز مطرح می شود. برای مثال:

آیا فرد جدید، همان فرد قبلی است یا فقط یک نسخه ی مشابه از او؟

اگر بتوانیم با کلون خود زندگی کنیم و از مرگ فرار کنیم، آیا اصلاً هنوز زندگی واقعی داریم یا فقط به یک بازی دیجیتال تبدیل شده ایم؟

آیا این فناوری تنها در دسترس افراد خاص خواهد بود؟ یعنی آیا تنها افراد ثروتمند یا قشر خاصی از جامعه خواهند توانست از این فناوری بهره مند شوند؟

سوالات فلسفی و اخلاقی

این ایده که انتقال اطلاعات مغزی به یک بدن جدید می تواند مرگ را از بین ببرد، نه تنها سوالات علمی بلکه سوالات فلسفی عمیقی را به وجود می آورد:

1. مفهوم «من» در این شرایط چه می شود؟ اگر بتوانیم تمام اطلاعات و خاطرات خود را به یک بدن جدید انتقال دهیم، آیا همچنان همان شخص قبلی خواهیم بود؟

2. آیا زندگی نامحدود باعث از دست رفتن ارزش زندگی و تجربه های انسانی نخواهد شد؟ شاید هدف زندگی انسانی این باشد که محدودیت های آن را درک کرده و از آن ها بهره ببریم.

3. چه تاثیری بر روابط انسانی و هویت فردی خواهد داشت؟ اگر افراد بتوانند به راحتی زندگی شان را تکرار کنند و از مرگ فرار کنند، این مسأله چه تاثیری بر روحیه، هویت و حتی رابطه های اجتماعی آن ها خواهد داشت؟

چالش های اجتماعی و اقتصادی

این فناوری به جز چالش های علمی و فلسفی، می تواند چالش های اجتماعی و اقتصادی نیز به همراه داشته باشد. برای مثال:

دسترسی به این فناوری ممکن است فقط در اختیار قشر خاصی از جامعه باشد که به نوبه خود، شکاف های اجتماعی و اقتصادی بیشتری را ایجاد می کند.

تاثیر بر نسل های بعدی: آیا داشتن چنین تکنولوژی ای می تواند باعث ایجاد تغییرات بزرگی در جامعه و نسل های آینده شود؟ ممکن است شیوه زندگی و تعامل انسان ها کاملاً دگرگون شود.

آیا شما فکر می کنید که انتقال به زندگی نامتناهی و بی پایان می تواند واقعیت داشته باشد؟ و آیا چنین دنیایی می تواند همچنان «زندگی» را به معنای واقعی کلمه حفظ کند یا این که ارزش و زیبایی زندگی به همین محدودیت ها و پایان هاست؟

 نظرات و ایده های خود را درباره این موضوع جذاب با ما در میان بگذارید!

📡 جدیدترین اخبار فناوری را در رایزمگ دنبال کنید!

0 نظر ثبت شده

ثبت یک نظر

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد. فیلدهای الزامی مشخص شده اند *

0 نظر ثبت شده